یادداشت؛سمانه عادلی راجیری

با مادرم برای انجام کاری رفته بودم وقتی کار انجام شد مثل همیشه مادرم برایم دعا کرد ، دعای مادر دعایی که سخت بدان محتاجم همیشه و همه جا.

از مادر خداحافظی کردم در مسیر بازگشت به منزل بودم که خانم پرنیا رابط رسانه ای کانون جوانان رضوی با خبرنگاران با بنده تماس گرفت و گفت فردا سه شنبه ساعت نه و نیم شب در کانون جوانان رضوی مهمان امام رضا(ع) هستید.

آخ که در دلم قند آب شد و آنجا بود که یاد دعای مادرم افتادم و با” السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ” بغضم را فرو خوردم و گفتم یا امام رضا آرزو دارم برای پدر و مادرم ……….

کمکم کن یا امام رضا کمکم کن

شب موعود فرا رسید و من با دلی سرشار از عشق امام رضا (ع) راهی مراسم شدم.

در ابتدا اسحاق معبود مژدهی مسئول کانون جوانان رضوی استان در حال خاطره گویی بودند .

وی در خصوص اینکه چگونه امام رضا (ع) در برگزاری جشن های دهه کرامت و … همیشه یاریگرشان بوده سخن می گفتند.

مژدهی میگفت: هر کسی در راه عشق به امام رضا (ع) قدم بردارد مورد عنایت امام قرار می گیرد.

وی همچنین به بیان خاطره از نریمان مددی مژدهی از خادمین امام رضا (ع) و شهادت این شهید پرداخت و خبرنگاران حاضر در جمع با جان دل گوش می دادند و گاهی اشک هایشان سراریز می شد.

تا اینکه پس از خاطره گویی و تماشای چند کلیپ از شهید نریمان مددی مژدهی سرانجام لحظه ناب عاشقی فرا رسید.

اینبار ساعت صفر عاشقی قلب های خبرنگاران حدود ساعت ۱۰ و نیم شامگاه روز سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ماه سال جاری بود.

خادمیاران با پرچم متبرک حرم رضوی وارد شدند خبرنگاران انگار که در عالمی دیگر به سر می بردند یکی گریه می کرد ، یکی دعا می کرد انگار که هر کدام آنچه در دل داشتند بدون خجالت و تعارف به امام مهربانی ها می گفتند.

من هم به یاد دعای خیر مادرم در این لحظه عاشقی افتادم و هر آنچه در دل تنگم بود با اشک به امام مهربانی ها گفتم.

خبرنگاران اینبار در گیلان سرسبز، بهشت امام رضا را تجربه می کردند و دل هایشان راهی مشهد مقدس بود.

دعای خاصه امام رضا (ع) خوانده شد و پس از مداحی یکی از خادمیاران و خاطره گویی ، گفتند که برای خبرنگاران سورپرایز دارند.

ای خدااااا ، چقدر خوشحالم و سبک ، انگار که امام رضا(ع) صدای ناله های دلم را شنیده .

خلاصه لحظه خاص فرا رسید تک تک اسامی خوانده شد و تحفه ای ارزشمند به خبرنگاران اهدا شد.

استکان چایخانه حرم مطهر به همراه چای و نبات و نمک تبرکی که تقدیم خبرنگاران شد.

ارزشمندترین هدیه زندگی من در طول عمرم همین بود ، مهمان امام مهربانی بودم و تحفه عشق ایشان را گرفتم.

شام هم مهمان سفره سخاوت ایشان بودم و با خوردن غذای نذری …. کربلا ، حسین (ع) ، ابا الفضل عباس (ع) و ….. خدایا خدایا خدایا نصیبم کن زیارت این خاک بهشتی را .

در مسیر بازگشت به منزل تمام مدت به دعای خیر مادرم فکر می کردم ، مادرم دعایم کن شاید با دعای تو به زودی زود زیارت کربلای معلی نصیبم شود.

خورشید مهربانی ها دلم گرم است به نور و گرمای عشق شما